سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که در انتخاب برادران، ارزیابی را مقدّم ندارد، فریب خوردگیْ او را به مصاحبت با بدکاران می کشاند . [امام علی علیه السلام]
سبک بالان وعاشقان
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» شهادت بانوی دو عالم و مادر پهلو شکسته را به همه شما تسلیت عرض می

.

باسلام


 شهادت بانوی دو عالم و مادر پهلو شکسته را به همه شما تسلیت عرض می نمایم












یا حق


 دعا برای ظهور افا فراموش نشود

باتشگر: رحیم عسگری



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رحیم عسگری ( جمعه 85/4/9 :: ساعت 3:59 عصر )

»» سلام بر پیامبر خدا

 


   دو دیده بگشا ای محمد! ... چشم باز کن ای امام رحمت! ... نظری کن ای مخلوق کامل! ... دیدگان خود به این جهان بگشا! منوّر کن این ظلمت‌کده را! ... بیا که طاق کسری تشنه‌ی فروریختن است! دریاچه ساوه آرامش می‌طلبد! آتشکده‌ی فارس مشتاق دین توست! بیا که لات و هبل‌ها نیز خسته شده‌اند از جهل این مردم! ... بیا ... بیا ای محمّد! ... دیده بگشا! ... دمی کش و بازدمی ساری ساز! نفس بکش که اینجا هوا تنگ است! ... نفس! ای محمّد!
   آه که حتی شتر دایه ات نیز انتظارت را می‌کشد! بیا و ثابت کن این تویی که روزی حلیمه و شویش را می‌دهی! بیا که سینه‏ی‌ او حتی برای فرزندش هم شیر ندارد! ... تو را به خدا بیا! بیا که همه‌ی عالم تشنه‌ی لب‌های توست! ... بیا ... دو دیده بگشا ای محمد!
   بیا که عام الفیل است! بیا که ابرهه‌ها دندان تیز کرده‌اند برای کعبه! بیا که لشکر فیل آمده! بیا و یک بار دیگر بخوان: بسم الله الرحمن الرحیم * ألم ترکیف فعل ربک بأصحاب الفیل؟ * ألم یجعل کیدهم فی تضلیل؟ * و أرسل علیهم طیراً ابابیل * ترمیهم بحجارةٍ من سجّیل * فجعلهم کعصف ماکول *
   ای محمد! طاعونی دیگر بینداز به جان ابرهه و یارانش. ببین! ... نگاه کن! ... مگر این‌ها که بر زمین افتاده اند، امّت تو نیستند؟ مگر این سرزمین که به زور می‌خواهند از ما بگیرند، متعلق به تو نیست؟ این درخت تنومند که سرافراز ایستاده، مگر خون هزاران شهید از فرزندان پاک تو به پایش نریخته؟ تصوّر کرده‌اند می‌توانند ریشه‌اش را بزنند!!! ای محمّد! ما پای این شجره طیّبه ایستاده‌ایم. ولی نمی‌توانیم ببینیم این همه با دین تو بازی کنند! این همه بدعت به سنّت محمّدی‌ات وارد کنند! طاقت نداریم خون عزیزانمان را لگدکوب عدّه‌ای اُموی مسلک ببینیم! آخر این‌ها چه از جان تو و امّتت می‌خواهند؟
   بیا که منسوخ شد مروّت و معدوم شد وفا! ما هم می‌سوزیم وقتی بارگاه فرزندان برگزیده‌ات را خراب شده و بی سقف می‌بینیم! ای محمد! اگر تو می‌توانی اهانت‌های عده ای ضعیف و بوزینه صفت که به ساحت مقدّست روا می‌دارند تحمل کنی، ما نمی‌توانیم! آخر مثل تو حلیم و بردبار نیستیم! چه کنیم!؟ ... بیا! ... قسمت می‌دهم بیا! ... بیا و خون تازه‌ای در رگ‌هایمان جاری کن! ... اگر قرار است قبل از آمدنت سپاه ابرهه از بین برود؛ اگر قرار است آن پرندگان ابابیل که همچون طاعون به جان سپاه فیل بیفتد ما باشیم، ما حاضریم. آماده‌ایم. پای دینت ایستاده ایم. ولی تو را به خدا ... نگه داشتن دینت چون نگه‌داری آتش بر دست شده! ... ای آخرین فرستاده، بیا! ... دو دیده بگشا ... ای محمد!
   جانم به فدایت! در فراقت نپخته می‌سوزیم! جوان ناشده پیر می‌گردیم! مدار زندگی‌هامان به عکس می‌چرخد! ماشین‌ها آدم شده اند و انسان‌ها ماشین! نظم دنیا به هم ریخته! غنچه‌ها نشکفته پرپر می‌شوند! خارها لب دیوار نشسته‌اند! نهنگ‌ها دسته جمعی خود را می‌کشند! روبکان قرآن سر نیزه می‌کنند! به فریاد زمین برس ای پیامبر اُمّی! زنان مرد شده‌اند و مردان زن! بشر گمراه گردیده! دزدی رسم شده! شکم، پرستشگاه؛ شهوت، نیاز هرجا و خشونت هنر زیبا!
   آه ای محمّد! دلمان گرفته ... مثل این آسمان! ... چشممان روشنی ندارد ... مثل این شب بی مهتاب! ... تنمان لرزان است ... مثل این زمین! گاه بغضمان می‌ترکد، مثل این کوه! بی‌تاب می‌شویم مثل این باد! از کوره درمی‌رویم مثل این دریا! ... ای محمد! ... به خدا دلمان تنگ است!
   دو دیده بگشا! ... چشم باز کن! ... نظری کن یتیمانت را! ... رحمی بنما بر ابناء آدم! هابیل‌ها را کشتند! خوبانمان یک به یک از بینمان رفتند! ما ماندیم و خورشید پشت ابر! ما ماندیم و یک دنیا حسرت و آرزو؛ بیم و امید؛ خوف و رجا! ... ای محمد! به خدا که اگر نبودی من هم نبودم! هیچ مخلوقی نبود! پس حالا که هستم به خاطر توست! به اذن تو نفس می‌کشم. از صدقه سری تو روزی می‌گیرم. حیاتم به برکت وجودت می‌باشد. ... ای محمد! ... به خودت قسم که زندگی این دنیا حیات نیست! لهو و لعب است! همه‌اش بازیست! نمی‌خواهم بازیچه باشم! نمی‌خواهم تن به این عادت دهم! نمی‌خواهم در این دنیا مردگی کنم! کمکم کن! خسته ام! ... خسته‌ی خسته! دلم آسمان می‌خواهد! سینه‌ام گنجایش کهکشان‌ها را جستجو می‌کند! چشمانم طاق ابروانت را می‌طلبند! گوشهایم به سمت زبانت می‌چرخند! لبانم در عطش یک جرعه از جام تو می‌سوزند! سرم قدوم پاکت را می‌خواهد! دستانم به گدایی کرمت بلندند! پاهایم منزلت را جستجو می‌کنند! ... ای محمد! ... کجایی پدر جان!؟ بیا بابای خوبم! بیا و دستی بر سر یتیمانت بکش! به خدا که جز مَحبّت تو در دلم نیست! اگر هست آن محبّت حقیقی نیست. گرد و غباری است که با گوشه‌ چشم تو پاک می‌شود. اشکم را در می‌آوری! بیا که تشنه‌ام! بیا که دارم می‌سوزم! بیا که غرق می‌شوم! بیا که اگر نیایی معصومیتم را از دست می‌دهم! ... بیا که می‌خواهم اینجا، از ستیغ کوه ‌چون خورشید، سرود فتح را خوانم! ... بیا ای محمد! ...
   پس چرا نمی‌آیی!؟ منتظر چه هستی!؟ پدر نداری!؟ مگر نه اینکه «تو را یتیم یافت، پس پناه داد؟»(1) جز این است که تو را یگانه و دردانه دید؟ مگر نگفته‌اند که یتیم یعنی بی‌مانند، دردانه؟(2) پس تو را بی پدر وارد این جهان می‌کند! می‌خواهد بگوید: «ای محمّد! ای فرزند عبدالله! (هم او که عبدالمطلب عوضش 100 شتر برایم قربانی کرد! هم او که از شدت زیبایی دختران باکره مکّه عاشقش بودند!) ای فرزند عبدالله! «تو» باید پدر این امّت باشی! ... تو و علی! علیِ اعلی! من آن‌ها را به سوی تو می‌کشم! تو نیز آن‌ها را به سمت من دعوت کن!» ... آری! به راستی‌که تو پیامبر رنج و شکیبایی هستی! و چه زود با مادر نیز وداع می‌کنی! این‌بار تو می‌خواهی به خدا بگویی: «مادرم آن آخرین دخترم می‌باشد که خلقت من هم به خاطر اوست! امّ ابیها!»
   آه ای محمّد سخنم مشوش است! دلم بی‌تاب! دوست دارم فقط با تو سخن بگویم! فقط تو را بخوانم! تنها نام تو را بنویسم: ای محمّد! ای احمد! ای مصطفی! ای مقام محمود! ای سراج منیر! ای امام رحمت! ای خاتم النبیّین! ای سیّد المرسلین! ای رسول الله! ای حبیب الله! ای خلیل الله! ای نجیب الله! ای نبیّ الله! ای صفیّ الله! ای رحمت الله! ای خیرة الله! ای نور الله! ای محمّد! ... بیا! ... تو را به خدا بیا! ... دو دیده بگشا ای رسول خاتم!


ظهور کن ای پیامبر اعظم!


ظهور! ای « م ح م د » !


 


سـتـاره‌ای بـدرخـشـیـد و مـاه مجلس شد       دل رمیـده‌ی ما را انیــس و مــونــس شد
نگـار من که به مکتب نـرفت و خط ننوشت       به غـمـزه مسئله آمـوز صـــد مدرس شد
بـه بـوی او دل بیـمـار عـاشـقـان چـو صـبـا       فـدای عارض نسرین و چشـم نرگس شد
طـرب‌سـرای مـحـبّـت کنون شـود مـعـمـور       که طـاق ابـروی یــار مـنـش مهنـدس شد
کرشـمه‌ی تـو شـرابی به عـاشقان پیمود       که علم بی‌خبر افتاد و عقل بی‌حس شد
ز راه مــی‌کـده یــــاران عـنــان بـگـردانـیــد
چرا که حافظ از این راه رفت و مفلس شد


 


  ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
   (1) سوره ضحی / آیه 6
   (2) «یتیم یعنی بی‌مانند؛ یعنی دردانه. تو را یگانه و دردانه یافت و مردم را به سوی تو کشاند.» امام صادق علیه السلام


 


 


حیدر مدد      




نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رحیم عسگری ( پنج شنبه 85/2/14 :: ساعت 10:45 عصر )

»» محمد رسول الله

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رحیم عسگری ( پنج شنبه 85/2/14 :: ساعت 10:42 عصر )

»» سامرا

تروریستها که تاکنون حملات زیادی را علیه مناطق و اماکن مقدس اسلامی و مسیحی عراق انجام داده اند، صبح امروز با منفجر کردن دو بمب در حرم امام دهم شیعیان در سامراء حرمت این مکان مقدس را شکستند.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل ازفرانسه، پلیس عراق از وقوع دو انفجار در حرم امام‌ها‌دی علیه السلام - امام دهم شیعیان - در سامرا خبرداد که بر اثر آن بخش بزرگی از آن فروریخت.

یک منبع در پلیس عراق امروز اعلام کرد: افراد مسلح ناشناس گنبد امام‌ها‌دی علیه السلام دهمین امام شیعیان را در سامرا( در 120 کیلومتری شمال بغداد) منفجر کردند که درپی آن بخش بزرگی از آن ویران شد.

این منبع که خواست نامش فاش نشود، بیان کرد افراد مسلح ناشناس صبح امروزبه ساختمان خادمان حرم امام‌ها‌دی حمله کردند و 5 خادم مستقردر آن درمحاصره قراردادند و سپس درزیرگنبد دوبمب دست ساز کارگذاشته و منفجرکردند.

بنابراظهارات این منبع این حادثه ساعت 7 صبح به وقت محلی روی داد.

ساکنان سامرا نیزدراین باره می‏گویند پس از انفجاردو بمب که به فاصله سه دقیقه منفجر شد قسمتی ازگنبد طلایی امام‌ها‌دی (ع) فروریخت.

بنابه گفته منبع مذکورافراد مهاجم پس ازحمله فرار کردند.

ضریح امام‌ها‌دی علیه السلام، گنبد وبارگاه امام حسن عسکری امام یازدهم رانیزدربرمی گیرد که زیارتگاه شیعیان است.

گروههای تروریستی پیش از این با انجام حملات تروریستی به حرم مطهر امام حسین(ع) در کربلا، حرم مطهر امام علی(ع) در نجف اشرف و شماری از کلیساها واماکن عبادتی پیروان ادیان مختلف، به حرمت شکنی در این اماکن پرداختند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رحیم عسگری ( پنج شنبه 85/2/7 :: ساعت 10:43 عصر )

»» گل نکند

گل نکند جلوه در جوار محمد         رونق گل مى‏برد، عذار محمد


گل شود افسرده از خزان ولیکن     نیست ‏خزان از پى بهار محمد

سایه ندارد ولى تمام خلایق         سایه نشینند در جوار محمد

سایه ندارد ولى به عالم امکان      سایه فکنده است، اقتدار محمد

سایه نمى‏ماند از فروغ جمالش     هاله نور است در کنار محمد

شمس رخش همجوار زلف سیه ‏فام    آیت و اللیل و النهار محمد

تا که بماند اثر ز نکهت مویش        خاک حسین است‏ یادگار محمد

تربت‏خوشبوى کربلاى معلاست      یک اثر از موى مُشکبار محمد

رایت فتحش به اهتزاز درآمد             دست ‏خدا بود چون که یار محمد

من چه بگویم [حسان] به مدح و ثنایش  بس بودش مدح کردگار محمد


سالروز ولادت حضرت رسول اکرم (ص)ومیلاد امام جعفر صادق (ع)بر تمامی مسلمانان مبارک

التماس دعا

رحیم عسگری



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رحیم عسگری ( پنج شنبه 85/2/7 :: ساعت 10:40 عصر )

<      1   2   3      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شهید
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 8
>> بازدید دیروز: 2
>> مجموع بازدیدها: 7629
» درباره من

سبک بالان وعاشقان

» آرشیو مطالب
تابستان 1385
بهار 1385

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان


» صفحات اختصاصی

» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب